نامه‌ای [از سوی خدیجه سلطان] خطاب به نورچشمی که در آن جویای احوال او شده همچنین از رسیدن نامه سالار از ملایر، خداحافظی سهام نظام پیش از حرکت به ارومیه، سلامتی محمود، فرستادن پنجاه تومان وجه برای گیرنده، و دادن پول والنگوی چینی به سالار به عنوان سوغات برای همسرش خبر داده است.
پاکت نامه زهرا نظام مافی (زهرا سلطان عزت السلطنه) از تهران خطاب به خانم نظام السلطنه [خدیجه سلطان، مادر زهرا نظام مافی] در مشهد، خراسان.
متن: به مبارکی و میمنت در ظل عنایت و توجهات حضرت حجت عجل الله فرجه. روز شنبه بیست و یکم جمادی الاولی دو ساعت بعد از ظهر مجلس عقد نور چشمی معصومه در بنده منزل منعقد خواهد بود متمنی است در ساعت مزبور مجلس را به قدوم شریف مزین و رهین امتنانم فرمائید. خانم نظام السلطنه.
رضا قلی خان نظام السلطنه به همسرش، خدیجه سلطان، همراه با پاکت نامه؛ گزیده متن: عزیز دلم، قوت قلبم، آرام جانم، روح روانم، تصدقت شوم، پست وارد شد، خط دست مبارک زیارت شده چاپار حرکت می کند. دیدم هرچه نگویا به تو خاموش به وآنچه به یاد تو نیاید فراموش به. با اینکه حالم خوش نیست و به محمدعلی هم نوشتم عذر بخواه، عشق و محبت نگذاشت خاموش بنیشینم این مختصر را [ناخوانا] می نگارم و قربان صدقه ات می‌روم. الهی جانم و روحم قربانت، یک جفت انگشتر الماس برای زهرا سلطان پدر سوخته فرستادم، یک پالتو هم برای خودم دوخته بودند بد شده بود، برای آقا سلطان فرستادم. همچون گمان نکند از خاطرم رفته است. پالتو را در صورتی...
نامه زهرا سلطان عزت السلطنه به مادرش، خدیجه سلطان
نامه زهرا نظام مافی (زهرا سلطان عزت السلطنه) به برادرش، محمد علی نظام مافی (سالار معظم)
رضا قلی خان نظام السلطنه به همسرش، خدیجه سلطان، به همراه پاکت
ابراهیم قراگوزلو به همسرش، معصومه نظام مافی؛ گزیده متن: نازی جان عزیزم، هفته قبل جهان آباد بودم. پس از مراجعت کاغذی برای موشی عزیز نوشتم و روزی که شهر رفته کاغذ عزیزت رسید بی نهایت خوشوقت شدم. آمدن من بسته است به اتمام کارها، انشاءالله تا دهم ماه طهران خواهم بود. لیکن عزیز من در اینجا درباره چیزی انسان نمی تواند مطمئن باشد. الی العجاله اغلب کارها در شرف اتمام‌اند، لیکن می دانی باید کار تمام شود والا بعد از اینکه من به طهران بیایم نه جنس درست فروخته می شود و نه قضیه نقد دیگر وصول می شود. حالا انشاءالله به طوری که حدس می‌زنم تا تاریخ معهود گردد، چند روزی زودتر خاتمه بیابد. کار من شبها این...
رضا قلی خان نظام السلطنه به همسرش، خدیجه سلطان؛ گزیده متن: در باب خرجی خودتان نوشته بودید، من که جان هم از شما مضایقه نمی‌کنم، دو سیصد تومان در حقیقت در مقارن عید مغیث السلطنه اضافه داده است؛ با وجود این گفتم ماهی پنجاه تومان بر شهریه شما بیفزاید. برای مخارج متفرقه سعی کنید چیزهای لغو برای زهرا سلطان نخرید. انشاء الله صحیح بخرید که به کار او بخورد. پنج طاقه شال فرستادم، پنج طاقه هم از خانه فرمانفرما. اگر بازهم لازم است بفرستم. پنج طاقه شال و یک جفت گلدان نقره با بشارت السلطان فرستادم. من اینجا شال را به قیمت نصف می‌خرم مناسبتر است. اعتقاد من این است هرچه باید تهیه کنید صورتی بنویسید اول که...
گزیده متن: ۲۳ صفر، قربانت گردم، چندی است از حضرت علیه بی خبر و نمی دانم چرا مخلص را به کلی فراموش فرموده اید. از حال مخلص استفسار بفرمائید سلامت در تبریز و گرفتار هستم. تا دو سه روز دیگر حضرت سپهدار اعظم خیال فرنگستان را دارند و امیدوارم تکلیفمان یک طرف بشود؛ یعنی یا طهران مراجعت بکنیم یا اینکه در اینجا ماندنی. دراین صورت عزت السلطنه هم به اینجا تشریف خواهند آورد که یک چندی هم تبریزی بشویم. از حضرت اجل آقای نظام السلطنه مدتی است بی خبر هستم و به هیچ وجه یادی از مخلص نمی کنند با اینکه چندین دفعه عریضه عرض کرده ام. همواره منتظر اخبار سلامتی حضرت مستطاب علیه هستم. زیاده جسارت است.
Copyright © 2012-14 President and Fellows of Harvard College. All rights reserved.
